آبرو ریزی
به نام خدا سلام. خوبین.سلامتین؟ هر مادری،پدری،برادری و خواهری از آبرو ریزی خواهر و با برادر کوچیکش خیلی خجالت میکشه.غزل جون چند وقتی بود که از پوشک گرفته شده بود که رفتیم مسافرت.فکر میکردیم میگفت خودش ولی اینجوری نشد.در مسافرت اصلا اطلاع یا آلارم نیمداد.بعد مسافرت خیلی اوضاع بد شد.هیچی نمیگفت.اولین فاجعه خونه ی مادر بزرگم بود.که گند زد به کل زندگیشون. چند روز بعد که تولد زندگیم:پدرم)))) بود هاکوپیان برای پدرم یک بن تخفیف 500 تومنی فرستاد.قرار بود بریم و رفتیم.اول رفتیم ناهار توی یک رستوران ایتالیایی بسیار شلوغ.خیلی باکلاس بود.وسط غذا بودیم که گفت بابا جیش دارم!و بهد سد شکست و شروع کرد به...
نویسنده :
یه معشوقه
3:19