غزلیغزلی، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

یه غزلم

عروسی خاله ساجدم

1395/5/5 1:55
نویسنده : یه معشوقه
160 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

 

سلام

خوبین.سلامتین؟

 

عروسی دختر خالم که خاله صداش میکنم یکی از توپ ترین عروسی های دنیا بوده بدون شک!من پسرم و طبیعتا نرفتم تو زنونه بدونم غزل چیکار کرده که بنویسم.پس صحبت های مادر را نقل میکنم:

سفره ی عقد با غزل یه عکس داره تکی یکی با خاله ساجدم یکی فامیلی اون موقع بچه بود.من چون عکسا هم ندیدم فقط مینویسم از خودم.غزل لباس خیلی خوشکلی تنش بود یه لباس عروس سفید که دامن توری داشتو اینا.لباسش برای همین مجلس بود و صد در صد خوشکل ترین نی نی جمع بود.مورد داشتیم با عروس اشتباهی گرفتنش والا!

در مجلس عروسی خیلی هارو خر کرد.میخوام خاطراتشو که خر کرده براتون بنویسم.

ببینید از جلف ترین زن دنیا تا برادران بسیجی رو خر کرده هرکی میبینتش نیم ساعت  قربون صدقش میکنن. باورکنین روزانه سه نفری میشن.یه بار برای نماز پشت سر پدر همون رفته بودیم من غزل رو نگهداری کردم و از نماز پشت سر امام خامنه ای دور موندم.حیف شد! خرکردن بسیجیه که قیافش مثل سردار سلیمانی بود رو تعریف میکنم. وقتی غزلو دید صدام کرد و بهم گفت همراهش با غزل برم. یه جعبه شیر و کیک و اجیل داد بهمون که فکر کنم میدادن به وزیرا که صف اول میشینن.انقدر تازه بودن که فکرشم نمیتونین بکنین

این هم غزل عاشقانه ی من.تاغزل بعدب بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یه غزلم می باشد