کتک کاری پسر عمم
به نام خدا
سلام.
خوبین.سلامتین؟
امروز میخوام از خاطره ای خنده دار براتون طعریف کنم.همیشه پنجشنبه شب ها خانواده ی پدری من دور هم جمع میشن و زندگیم:پدرم)))که فرزند ارشد خانواده هست هم دعوته طبیعتا.پسر عمم از دوران طفولیت با من بود.بچگیم که میرفتیم خونه ی مادربزرگم اگه نبود حسابی حوصله ام سر میرفت.
قرار بود بریم پایین فوتبال.که یک مشکلی پیش اومد.پسر عمه ی من مشکلی در بینی خودش داره که انگار یک آسیب دیدیگیه و بینیش به شدت حساسه.سرکار علیه غزل خانوم یک کیف باز حرفه ای هستش.2 تا کیف لویی ویتون در رنگ های مشکی و قرمز دارن.سرکار علیه کیف مشکیه رو تازه خریده بودن.پسر عمم داشت با غزل بازی میکرد که از سر شوهی زد با کیف تو صورت پسر عمم.خون میومدا خون خلاصه پسر عمم اون شب پنچر شد و نرفتیم پایین از اول تا آخر مهمونی روی صندلی نشست و یه کیسه یخ رو مخش.کلی بعدش خنددیدم تو ماشین.
یه ترولم ساختم ببینید:::::::::::